1- انگیزش نوشتار:
«اگر مایل باشیم باور کنیم که چنین است، زیرا ما چنین میاندیشیم، پیش از اظهارِ آن به خاطر داشته باشیم که بزرگترین ناهنجاری ذهن آن است که اجازه دهیم خواستههایمان، راهبرِ باورهایمان باشند.»
لوئی پاستور[1] (1822-1895)
2- دیباچه:
از زمانی که یکی از نخستین طرحهای پژوهشی در حوزة منابع طبیعی کشور با عنوان: « اصلاح مراتع فرسوده از طریق بررسی فصل کشت، عمق، روش و میزان کشت بذر نباتات مرتعی مقاوم به خشکی» در سال 1345 شروع و نتایج آن در یکی از نخستین شمارههای انتشارات مؤسسة تحقیقات جنگلها و مراتع به چاپ رسید[2]، بیش از 37 سال میگذرد و از آن هنگام تا امروز، نهاد متولی پژوهش در این بخش، آفریننده، سامانده و هدایتکنندة حدود 2000 طرح تحقیقاتی ملی و منطقهای بوده است[3]. به نحویکه امروز شاید به جرأت بتوان ادعا کرد که هیچ علاقهمندی به محیطزیست و بهویژه منابعطبیعی کشور وجود ندارد که با یافتههای علمی، دستاوردهای پژوهشی و آثار قلمی پژوهشگرانِ مؤسسه آشنا نبوده و یا دستکم نام این نهاد را بجا نیاورده باشد. اینک، مکتب فکریای که مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع در طول نزدیک به چهاردهة گذشته به پا داشته، آشکارا ردِ پای خویش را بر مناسبات زیستمحیطی جامعة علمی و اجرایی کشور به جا نهاده و کوشیده است تا آنجا که توان دارد، با رویکردی بومسازگانی، دیدهبانی بهنگام و آگاهی بخشیِ مؤثر، در مسیر ایجاد تغییر در نگرش مسئولین و برنامهریزان و حساسیتزایی بیشترِ آنان نسبت به خطر تخریب سرزمین و همچنین ارتقاءِ فرهنگ عمومی حفظ حرمت و حراست از منابعطبیعی، گامهای بلندی را بردارد. اما نکتة حیرتانگیز در این میان آن است که با این وجود و به رغمِ تمامی آن تلاشها، نهتنها هنوز از وسعت مراتع فرسوده کاسته نشده، که روند قهقرایی آن نیز پیوسته ادامه یافته است (نگارة 1)؛ همانگونه که از شتابِ پاکتراشی جنگلها نتوانستیم بکاهیم؛ همانگونه که از مرگ تالابها نتوانستیم ممانعت کنیم؛ چارهای جز تماشای نزولِ کمی و کیفی تنوع زیستی نداشتیم؛ آبخوانهای بیشتری را تهیشده دیدیم؛ زمیننشستهای فراوانتری را درککردیم؛ شورهزارهای گستردهتری را بجا آوردیم؛ به تلفاتِ خاک بیشتری اعتراف کردیم؛ در جلوگیری از فزونی بیرویة شمارِ دامها ناتوان بودیم و در نهایت، موفق به مهار جریان بیابانزایی که نشدیم، هیچ؛ شاهد تاخت و تازِ بیشترِ این فرایند ویرانگر هم بودیم. درواقع، به نظر میرسد، ستادهها و بازخوردهای مثبت ناشی از اجرای آن 2000 طرح پژوهشی، به همراه دیگر تلاشهای نوشتاری، دیداری و شنیداریِ مؤسسه، در مقایسه با عمق و وسعت فشاری که بر زیستبومهای کشور وارد شده و میشود، هیچ تناسبی نداشته و متأسفانه روند فزونی فرایندهای کاهندة کارایی سرزمین در این بوم و بر، شتابان ادامه دارد. کافی است بدانیم، میزان افزایش رخدادِ سیلهای حادثهخیزِ کشور در طول نزدیک به چهار دهه فعالیت مؤسسه، یک عددِ 3 رقمی را (برحسب درصد) نشان میدهد (خسروشاهی، 1380 به نقل از دفتر مطالعات و ارزیابی آبخیزها)؛ درخوشبینانهترین حالت، حدود 30 درصد از اراضی جنگلی خود را در طولِ سالهای موصوف از دست دادهایم؛ شتاب شورشدن اراضی از مرز 4 درصد در سال فراتر رفته است(کشاورز و صادقزاده، 1379) و از بعدی دیگر، بسیاری از اطلاعات پایه و نقشههای مادرِ مورد نیاز در امر تدوین برنامهریزیهای درازمدت توسعة کشور، هنوز آفریده نشده است؛ از جمله کماکان نمیدانیم که از مجموع 524/81 میلیون هکتار سرزمینهای دارای توان تولیدی کشور (که در موجودیت همین رقم هم شک و تردیهای فراوان وجود دارد!)، چند هکتار توان تولیدی زیاد، متوسط یا کم دارند(مخدوم، 1380)[4] و نمیدانیم کدام بخش از سرزمینهای کشور، حساسیت بیشتری نسبت به فرایندهای بیابانزایی دارند و نمیدانیم کدام بخش از آبخیزهای کشور، بیشترین مسئولیت را در سیلخیزی دارند و نمیدانیم برای مهار فرسایش بادی، کدام مناطق در اولویت سرمایهگذاری قرار دارند و نمیدانیم ...
[1] به نقل از: (آنترمایر، 1955).
[2] نشریة شمارة 5 مؤسسة تحقیقات جنگلها و مراتع (پیمانیفرد و طریقی، 1351).
[3] از این تعداد، 1665 طرح، مربوط به دوران پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی است (به نقل از اطلاعات موجود در مدیریت خدمات فنی و تحقیقاتی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع، تا تاریخ 2/5/1381).
[4] منظور، چاپ چهارم و تجدیدنظر شدة کتاب شالودة آمایش سرزمین(مخدوم: 1372) است که در سال 1380 منتشر شده است.
|